کد مطلب:142084 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

باز هم زوج شهید
یكی از یاران حسین كه به همراه مادر و همسر خویش به كربلا آمده بود وهب بن عبدالله بن حباب كلبی بود.

مادرش به او گفت: پسرم برخیز و فرزند دختر پیامبر را یاری كن!

وهب پاسخ داد: بی تردید همین كارا را می كنم و هرگز كوتاهی نخواهم كرد.

او در حالی كه رجز می خواند به دشمن یورش برد و گروهی از سپاه دشمن را كشت.


آنگاه نزد مادر و همسر خویش بازگشت و برابر آنان ایستاد و گفت:

مادرم! آیا راضی شدی؟

مادر پاسخ داد: از تو راضی نشوم مگر هنگامی كه پیش روی حسین (ع) به شهادت برسی!!

پس زنش به او گفت: ترا به خدا سوگند! مرا سوگوار خویش مكن!

ولی مادرش در پی این جمله به او خطاب كرد: پسرم! سخن همسر خود را نپذیر، به میدان برگرد و در پیش روی فرزند دختر پیامبر خدا نبرد كن، تا فردای قیامت در برابر خدا شفیع تو باشد!

او استوار و پیوسته نبرد كرد تا نوزده سوار، و دوازده پیاده را به خاك افكند، آنگاه هر دو دستش را قطع كردند.

مادرش، تیرك خیمه را برداشت و بسوی او دوید، در حالی كه می گفت: پدر و مادرم فدای تو! به خاطر پاكان و نیكان خاندان پیامبر خدا نبرد كن!

وهب نزد وی آمد تا او را به خمیه زنها بازگرداند، ولی مادر گوشه ردای فرزندش را گرفت و گفت: هرگز برنگردم تا با تو بمیرم!

پس حسین (ع) به ایشان فرمود: خدا به خاطر خاندانم به شما پاداش دهد بسوی زنان برگرد، رحمت خدا بر تو باد!

او برگشت، وهب جنگید تا كشته شد، زنش به بالینش شتافت و خون از چهره اش پاك می كرد كه شمر او را دید و به غلامش دستور داد كه با نیزه ای كه در دست دارد او را بزند، غلام اجابت كرد و چنان نیزه را بر فرق آن زن كوبید كه به شهادت رسید. [1] .



[1] بحار، ج 5، ص 17. مناقب، ج 4، ص 101. اين ماجرا را در روضة الواعظين، ص 187، و امالي صدوق مجلس سي ام ص 98 با تفاوتهايي بگونه اي فشرده آمده است. آنچه قابل دقت و شايان بررسي است شباهت بسيار زيادي است كه ميان اين واقعه با روايت مربوط به عبدالله بن عمير كلبي وجود دارد، بويژه عكس العمل همسر وي و كيفيت شهادت او، از اينرو بعيد به نظر نمي رسد كه دو روايت مربوط به يك نفر باشد و يا بخش هايي از دو روايت جا به جا شده باشد.